جدول جو
جدول جو

معنی شاخ پیرا - جستجوی لغت در جدول جو

شاخ پیرا(وَ پَ دَ / دِ)
صفت فاعلی ازشاخ پیراستن، رجوع به شاخ پیراستن شود:
چشمه پنهان در حجاب و بر درخت
دست دولت شاخ پیرا دیده ام،
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناخن پیرا
تصویر ناخن پیرا
آلتی که با آن ناخن را کوتاه کنند، ناخن گیر، کسی که ناخن های دست و پای دیگران را می چیند و صاف می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باغ پیرا
تصویر باغ پیرا
بوستان پیرا، باغبان، آنکه گل ها و درختان باغ را پیراید
فرهنگ فارسی عمید
(غُ رُمْ بَ دَ / دِ)
باغبان، (ناظم الاطباء) (آنندراج)، آنکه باغ را پیراید:
چمن حسن تو هر روز بهی چون ندهد
باغ پیرای نگه بر در و دهقان نیاز،
واله هروی (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
ناخن گیر. ناخن چین. ناخن پیرای. رجوع به ناخن پیرای شود: و اگر بدین کفایت نکند به ناخن پیرا بردارند تا خون تمام برود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
فرسب، حمال، شاخ، عارضه، و رجوع به شاخ شود
لغت نامه دهخدا
(خُ فِ کَ دَ)
زدن شاخه های درخت. شاخ زدن. رجوع به شاخ زدن شود
لغت نامه دهخدا